سفید سفید ،من و خودش ،روحش،
مغرور و خرامان
در اوج و فرود یک آهنگ
تلاطمش جاریست
تلاطمی که هزار هزار روح سرکش را مسخ می کند
فریاد و آتش و تندر و آذرخش
یکجا میهمان این تن است
با این همه دلارامی دل آرام
اینجا شانه هایت از میان ابرها می گذرد
و تو با دستهای آبی ات
زلال و صاف
کنار می زنی هر چه خاکستر یست
تو !
در پی رنگ ارغوانی می گردی
با چشمانت که همه چیز را لو می دهد
چشمانت و رقص سر انگشتان فانوسی ات
و ناشکیبایی نا پیدایت
می دانم بیقرارم!
ارغوانی ترین نسیمی که می شناسم شور توست
نسیمی که به جستجوی شمیم تو می گردد
نگران در پشت شیشه های شفاف
مبهوت به آسمان نگاه تو