سوگند که من آمده ام

بر دو چشمان تو سوگند ، 

در تمام ملک هستی

اولین عشقم تو بودی ، 

آخرین عشقم تو هستی

سر زدی همچون ستاره ،

 در شب تنهایی من

همچو باران بهاری ،

 تن کشیدی روزگاری ،

 در حریم شوره زاری

در قلب سردم زد جوانه ، 

گل های خودروی ترانه

شیرین ترین افسانه ها ،

 پر شد ز ما در خانه ها ،

 قصه های عاشقانه

می ماند از ما این ترانه ،

 بر روی لب ها جاودانه

در قحطی عشق و وفا ، 

از عشق ما باشد نشانه ،

 بعد ما در این زمانه !

  آمدم تا عاشقانه در کنار تو بمانم ،

 تا برای تو بمیرم ، مهربان من !

آمدم ای نازنینم تا به جبران گذشته ،

 سر ز پایت بر نگیرم ، همزبان من !

آمدم تا آن که باشم تکیه گاه خستگی هات ، 

ای گل نیلوفر من !

تا سحرگاهان بپیچد عطر گرم 

بازوانت در حریم بستر من ،

 مهربان من !

بر دو چشم من نگا کن ، 

تو منو از من جدا کن ،

 با محبت آشنا کن

ترک آن افسانه ها کن ،

 مهربانی را صدا کن ،

 این تو و من را رها کن ،

 نازنینم

تو منو از نو بنا کن !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد